آنگ یه راهب باد افزار ۱۲ سالست که خیلی هم شوخ و شنگه
اما وقتی یه روز داره با دوستاش بازی
میکنه راهب های پیر بهش میگن که اواتاره
اون هم که دوست نداره اواتار باشه ناراحت میشه
از اون به بعد چون اواتاره دوستاش باهاش بازی
نمیکنن چون همه دوست دارن انگ توی گروه اونا باشه
و راهب ها هم همش میگن که باید تمرین کنه
و یه روز هم که راهب ها تصمیم گرفتن
انگ رو بفرستن معبد باد شمالی
انگ فرار میکنه و درست همون روز جنگ شروع میشه
و اتش افزارا به معابد باد حمله میکنن و
همه ی باد افزارا رو میکشن انگ هم توی
راه گرفتار طوفان میشه و میره توی حالت اواتاری
و دور خودش و گاومیش پرندش اپا
یه کوه یخی درست میکنه و صد
سال بعد وقتی که اتش افزارا دارن تو جنگ
پیروز میشن یه خواهر و برادر به نام های کاتارا و ساکا اون
رو از توی کوه یخ در میارن و با هم
دوست میشن و از این جاست که
تازه ماجرا های اصلی شروع میشه
بقیش رو باید ببینین
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: